- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
به اسـتـناد حـدیـثی دلـم چه عـاشـق بود سند مطالبه کردند...«قالَ صادق» بود وزیـد صحـبت آوازهاش به هـر سـویی عدو اگـرچه در این کار نـامـوافـق بود نشـسته بود دو زانـو جهان به شاگردی چه مکـتبی که پُر از عالمان حاذق بود رسـید جـابـر حـیّـان اگـر به اِکـسیـرش به ورد حَقحَق و با کیمیای هِقهِق بود نواخت ساعت اِثنا عشر به گوش زمان که نـیـمه راه امـامت در آن دقـایـق بود به لطف منطـق شـیوا و نطـق غـرّایش سکوت شهر پُر از واژههای ناطق بود دمی شکافـت قـفس، فرصت تنفـس شد وگرنه ظلم همان ظلم و جور سابق بود چه خوب شد به افق صبح صادقش سر زد که چشم منتظرانش به سوی مشرق بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیهالسلام
شـیـعه بایـد نـیـمۀ شـوال را از بَـر کند عـبرتِ جنگِ اُحـد را ذرّهای نوبـر کند با مُروری جِدّی از تاریخِ دوران، خویش را در کنار مصطفی روحی فِـدا، باور کند از غنائم، لحظۀ بُحبوحه باید دست شُست ورنه کِی دفعِ خطر از جانِ پیغمبر کند الگوی رزمندۀ اسلام، اخلاصِ علی است حمزه در جنگ اقتدا بر شیوۀ حیدر کند دید مولا میزند تیغ از یمین و از یسار تا ز خـتم الانـبـیا، دفـعِ بـلا یکـسر کـند «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفـقار» برترین مدحی است، کز مولای ما، داور کند شد علی شیرخدا و حمزه شد شیر رسول تا تهاجـم بر سپاهِ مشـرک و کافـر کند شیر میخواهد، زنَد شـیرازۀ دشمن بهم حمزه یکجا میتواند، دفعِ صد لشکر کند شیعه باید از جناب حمزه گـیرد درسها سیـنۀ خود را سپر، در یاریِ رهبر کند بولهبها را نشانَد جای خود، در هر زمان غیرتِ دینیِ خود را فاش در منظر کند دختِ نامشروعِ بوسفیان، جگرخوار از چه شد؟ زانکه لشکر را تهی از حیدرِ دیگر کند حیف که امرِ نبی را، پشتِ گوش انداختند فرصتی شد تا جگرخواره، لب از خون تر کند حکمِ پیغمبر زمین ماند و غنیمت اصل شد خصم باید هم که دستِ خویش را برتر کند وای بر قومی که از تکلیف خود غافل شود در همین هنگامه، دشمن بر دلش خنجر کند هیچکس باور نمیکرد از سوی یک آکله خنجری وحشی تواند حمزه را پرپر کند حمزه چون از پا درآمد، مصطفی از پا نشست کاش فکری از برای حالتِ خواهر کند جسمِ سالارِ سپه را ساخت پنهان در عبا کاش فکری هم برای زینبِ مضطر کند مُثله شد، اما سرش بر نیزۀ اعـدا نرفت کِی تواند خواهر از محمل سخن با سر کند کاش حمزه بود و کس، جرأت نمیکرد از نفاق نیّتِ سیـلی زدن، بر سـورۀ کـوثـر کـند این سخن، حتی شنیدن هم برایش سخت بود بارها میدید احـمد را سخن از در کـند
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیهالسلام
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست مهر رسولِ نور، تو را بُرده سوی نور این رشتۀ سعـادت و حبل المتـین توست در یـاری رسـول خـدا، جـان دشـمـنان، آتـش گـرفـتـه از نـفـس آتـشـیـن تـوست بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع تا گفت مصطفی که شب آخرین توست ای سـرو سربـلـند و سرافـراز بـاغ دین از چه به خاکِ غم، سر شورآفرین توست از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک صحرای لالهزار اُحـد شرمگـین توست از اشک فـاطمه ز دل خـاک گـل دمـید آنجا که بـین خـاک تـن نـازنـین تـوست
: امتیاز
|
شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیهالسلام
از اُحُــد آیــد نــدا واویـلـتـا واحَـمْـزَتــاه شهـر پیـغـمر شده مـاتـمسـرا واحَمْـزَتاه هم برادر، هم عمو، هم تکیه گاهش کشته شد خون شد از غم قلب ختمالانبیا واحَمْزَتاه قطعهقطعه پارهپاره ارباً اربا چاکچاک پیکـرش افـتاده روی خـاکـها واحَـمْزَتاه دست وحشی بشکند یارب که از راه ستم نیزه زد بر پهـلوی او بیهـوا واحَمْزَتاه تا نیفـتد چشم خواهر بر جـراحات تنش بر رویش انداخت پیغمبر عبا واحَمْزَتاه خواهرش جسم برادر را ندید از حال رفت شد اُحُـد از نالههـایش کـربلا واحَمْـزَتاه فاطمه بعد از پدر با پهلوی بشکستهاش در کـنار قـبر او میزد صدا واحَـمْزَتاه تو نبودی ای عمو بر صورتم سیلی زدند پیش چشم شوهرم در کوچهها واحَمْزَتاه تو نبـودی خـانهام را از جـفا آتش زدند تو نبودی سوخـتم در شعـلهها واحَمْزَتاه کاش بودی ای عمو تا باز میکردی طناب بین دشمن از دو دست مرتضی واحَمْزَتاه در مدینه مادر و، دختر به دشت کربلا روی تل میزد صدا واجعفرا واحَمْزَتاه نیزهها میرفت بالا زینب از سوزجگر نـاله مـیزد واعـلـیا وا اَخـا واحَـمْـزَتـاه کاش حمزه بود تا خنجر بگیرد از عدو یا که زینب را برد در خیمهها واحَمْزَتاه
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
اینجا دیار و مرقـد مـَردی کـریم است اینجا مـزار حـضرت عبدالعـظیم است این «آستان» از بسكه والا و رفیع است هم کـربـلای عاشـقان و هم بقـیع است لطف خدا بوده که ری بر ما وطن شد سهـم دل این عاشـقان عـشق حسن شد روز ازل تـقـدیـر ما شد عـشـق نـامت تو شـاه مُـلک دل شدی ما هم غـلامت دنـیای ما لبـریـز از فـیـض دم تـوست در دست ما تا روز محشر پرچم توست نامت همیشه عـزّت این مردمان است این افـتخـار مردم ری در جهـان است تنهـا نه رى را دادهاى سـوداى مسـتى پـشت و پـناه مـردم تـهـران تو هـستى هر کس که زائر شد به تو از غم رها شد مـهـمـان تو مـهـمـان شـاه کـربـلا شـد کـرب و بـلا گـفـتـم دلـم لـرزید یـارب گــودال یــادم آمـد و غــمهـای زیـنـب آقـا اجـازه هـسـت تا روضـه بـخـوانـم ایکـاش با این روضـهها زنـده نـمانـم آقـا شـنـیـدم تـشـنه لـب از حال رفـتـی امـا شـبــیـه جــدتـان گــودال رفــتـی؟ کی مثل اربـابم تنت در خـون کـشیدند یا کِی سـرت را با لب عطشان بریدند روز عـزای تو اگـر دل پُـر محـن شد کِی تیـر باران پیکـرت مثل حـسن شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
هر کجا که ذکر خیرت هست و از تو یادی است مینشینم با ادب! این عادتِ اجدادی است خسته از کنج قفس پر میکشم تا شهرری سخت ویران و خرابم؛ حاجتم آبادی است این حرم جایِ کبوتر دارد عمری یاکریم چون کرَم داری و کارَت دادنِ آزادی است حـضرتِ عـبدالعـظیم و سـیّدِ اهـل کـرم عاشقت هستم! وَ این احساس مادرزادی است خیره بر صحنت شدم آتش گرفتم! چون بقیع بیحرم ماندهست و این غربت چه غیرِعادی است مرقـدت شد کـربلای ثانی و جانِ حسین سر به راهم کن! ببخش آقا اگر ایرادی است مُهر تأیـیدی گرفتی از امامِ عـصر خود این جوابِ هر سلامی که به دستش دادی است رفتی و در وصف شأن تو همین کافیست که داغـدارِ ماتـمت مـولا امامِ هـادی است!
: امتیاز
|
مدح و ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
تـاب فـراق روی تو را آسـمـان نداشت داغت به دیده ها بجز اشک روان نداشت ای پیر میکـده ز غـمت باده خشک شد مـیـخانه تـاب نـالـۀ دُردیکـشان نداشت بعد از عـروج روح تو روح قـصیدهها جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت یک لحـظه نبض ثانـیهها بیصدا طپـید زیرا که درک پر زدنت را زمان نداشت روزی که آمدی هـمه گلها شکـفته شد مثـل تو خاک خـستۀ ما باغـبان نـداشت ای بـاغـبــان بـاغ شـهـیـدان لالـه گـون باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت بودی اسـیر خـال لـب دوسـت، ما به تو عشق تو جز به یکیک دلها مکان نداشت بودی تو پـیک رحـمت پیـغـمبر عـظـیم تـاریخ شیـعه مثل تو نامـهرسان نداشت از خطبههای حیدریات کاخ ها شکست سیل هجـوم کفـر به پیشت توان نداشت مثـل عـلی دلت ز گروهی شکـسته بود کی گفته نای پُر ز غمت استخوان نداشت؟ یادش بخـیر عـطر جـماران و عطر تو عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت زهرا چو مادری به عزای تو گریه کرد بزم مصیبت تو جز او نوحهخوان نداشت روزی که جسم تو ز سر دستها گذشت در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو تاب وداع روی تو پیر و جوان نداشت ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست جسم حـسین جد تو یک سایـبان نداشت زیـنـب به قـتـلگـاه بـرادر نـظـاره کـرد بیکفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت
: امتیاز
|
مدح و ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
راه گـم بود، اگر نـام و نـشان تو نبـود اگـر آن دیـدۀ بـر مـا نـگـران تو نـبـود كـوه بـیـداد ز بـنـیـاد نـمـیشـد ویـران اگر از خـشم، نهـیب تو، تكان تو نبود ریشه آنچه نبـاید، كه ز جا بر میكند؟ اگـر امـیـد، به بـازوی تـوان تـو نـبـود چه كسی راه، به دنیای كرامت میجست اگـر انـوار دل فـیـضرسـان تو نـبود؟ جامۀ نو، كه بر این ملك كهن میپوشید؟ آه... ای پیـر، اگر بخت جوان تو نبود پـای تـردید به دلهای كـسان وا میشد نام محـبـوب، اگـر وردِ زبـان تو نـبود مأمنی یافت سخنهای خوش اهل طریق كه در اظهار، به جز طرز بیان تو نبود آنچه گفتی و بر آن زد دل ما، مُهر قبول حرف حق بود، فقط حرف دهان تو نبود هـسـتیات بود بـرازنـده سیـر ملكـوت این جهان گرچه جهان بود، جهان تو نبود
: امتیاز
|
مدح و ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
ای روح ایمان، روح ایران، روح قرآن روح خدا، روح پیمبر، روح فـرقان ای روح هستی بخش، تو آرام روحی دارای کـشـتی نـجـاتی، مثـل نـوحـی ای بت شکن، مانند ابـراهـیم هـستی الحـق که تو فـرزنـد ابراهـیم هـستی تو ریـشه کَـن سازِ هـمه نـمرودیـانی مـوسای دیگـر، دشـمن فـرعـونـیانی احـیــاگـرِ دیـن خــداونــدِ حـمــیــدی آری مـسـیـحِ تـازه در قَـرن جـدیـدی با صـوت داودیِ خـود جان آفـریدی در نـیـمـهٔ خـرداد طـوفـان آفــریـدی جـانِ زمین را با زمان تـزویج دادی اسـلام را در عـالـمـی تـرویـج دادی اسلامِ تو اسلام سـفـیـانیست؟ هرگز اسلام آمریکای شیـطانیست؟ هرگز اسـلام روح الله، اسـلام جـهـاد است اسلام حزبالله، صلحش در نهاد است دین، چارده قرن است که پیکار دارد یـعــنـی أشِـدّاءُ عـلَـی الـکــفــار دارد دینی که میگویند برخی، دینِ نمائیست دین نیست آن دین، بلکه نوعی دین زدائیست دین را جدا از کـربلا دانند، بعضی! از شورِ عاشـورا جدا دانند، بعضی! اسلام، تـنهـا نیست فرهـنگِ عـبادت اسلام، با دشمن جهاد است و شهادت یک قوم یارِ صف به صف دارد خمینی آری که فـرزنـد خـلف دارد خـمـینی تا یکصدا صوتِ جلی هستیم، هستیم تا پـیـرو سـید عـلی هـستـیم، هـستـیم سـید عـلی، یعـنی جـوادیِ الحـسـینی سیـد عـلـی یعنـی هـمان راه خـمیـنی کوریِ چشم دشمنش، جان پَروریدند ما را شـهـیـدان حـریـمـش آفـریـدنـد تا کـربلا برپاست، قـربانیِ ما هست سربـند یا زهـرا به پیـشانیِ ما هست
: امتیاز
|
مدح و ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله علیه
از نخل بیسر آن قدر سرو و صنوبر ساخت تا عـزّت امـروزۀ ما را مـقـدّر سـاخـت آوازهاش در کوچه و پس کوچه پیچـیده از خاک مُرده این مسیحا کوهی از زر ساخت دیـروز دلها تحـت تـأثـیـر کـلامش بود با منبر خود مـادرانی کاوهپرور ساخت مـیـراثدار او بـسـیج چـند میلـیونیست با میثم و مقداد و حجر و حمزه لشگر ساخت چـشـمان او دنـبال تـقـریب مـذاهب بـود از شیعه و سنی برای هم بـرادر ساخت پیر و جوان بر روی لب الله اکبر داشت این عارف بالله شهری حیرتآور ساخت دنیا مرید مکـتب "طیب" سرشت اوست سربازهایی مثل حر پاک و مطهر ساخت مشکلگشای خط شکنهای دو کوهه شد با هر دعا راهی برای فتح خیبر ساخت دامـان او مـهـد تـمـامـیّ شـهـیــدان بـود صیاد و زین الدین و چمران و هنرور ساخت در روضههای آتـشـین کـوثـری هر بار آهی کشید از دل جماران را معطر ساخت ما نه پدرهامان ولی با چـشم خود دیدند اعجاز روحالله یک ایران دیگـر ساخت
: امتیاز
|
سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
یک بغض سخت و سنگین جامانده در گلویم تصویر مشت خاکیست پیوسته روبرویم امـشب نـسـیم رحـمت از جانب مدیـنه عـطـر وجـود او را میآورد به سـویم بـاید کـه در خـیـالـم با قـبـر خـاکـی او از کـوچههای غـربت تا کـربلا بگـویم در کوچه روی یاسی شد رنگِ ارغوانی عمریست روضهخوان روی کبود اویم فـواره میزند اشک از آسـمان چـشمم شد قطره قطره اشکم آغشته با وضویم با این هـمه کـرامت وقـتی حـرم ندارد از غصه خودنما شد رنگ سپـید مویم بر غربتش شب و روز باید ببارم از غم شـایـد بـه آب دیـده تـاریـخ را بـشـویـم بیماریام وخیمست، محض شفای روحم دکـتر نـوشـته باید این خـاک را ببـویم
: امتیاز
|
سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
بقیع گفتی و دل را دوباره خون کردی شرارِ غربت و غم را بجان فزون کردی بـقـیع گـفـتی و شد تـازه داغ دلـهـامـان مگو که قلب نبی را ز درد، خون کردی سخن ز غربت و تخریبِ جنتُ الزهراست دوباره زنده به دوران، غمِ درون کردی چهار قـبر غـریب و چهـار امام غریب بقـیع! چگونه تحمل تو تا کنون کردی؟ فـرشتـگـانِ مـقـرب به عـرشِ اعـلا را مقیم مُضجعِ بیسقف و بیستون کردی بهشت، گوشهای از این قبورِ نورانیست مرا به جـنّتِ فـردوس رهـنمون کردی ز دیـده خـون رود و نالـهای حـزین آید بـیادِ یـاسِ مـدیـنه، که واژگـون کـردی مدینه گفتی و در شعله سوخت گیسویی دوباره خـاطرۀ کـوچه را برون کردی تو دیدهای که در آتش، حریمِ زهرا سوخت به شعله عصمتِ حق را نظاره چون کردی؟ نــبـود بــاورمـان، زیـر پـا رود مــادر و تو سکوت بر آن دشمنِ زبون کردی! تو دیدهای که لعینی به یاس، سـیلی زد چـسـان مـلاحـظۀ آتـشِ جـنـون کردی؟ چه بَد معـامـله با یـار کـردی، ای امت امام را تو رها، خصم را مصون کردی بپای خـیز مسلـمان! سـپاهِ مهـدی باش! به کنجِ خیمۀ عزلت چرا سکون کردی؟
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در سالروز تخریب بقیع
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را کـی مـیکـنـیـم ریـشـهٔ آل سـعــود را؟ یارب! به حق ناقـهٔ صالـح عـذاب کن نـسـل بـه جـای مـانـدهٔ قــوم ثـمـود را افـتـاده دسـت ابـرهــههـا خــانـۀ خــدا سجّیل کو که سر شکـند این جـنود را چیـزی به غـیر وهـن ندارد نـمازشان باید شـکـست بر سـر آنها عـمـود را ای واجبالـوجـود ز لـوث وجـودشان کی پاک میکنی همه مُـلک وجـود را جـده، یـمن، مدیـنه، غـدیر، از قـدیمها ایـن قـوم مـیخـرنـد تـمـام شـهــود را در آن زمین که نام عـلی گـل نمیکند هـرگـز مـجـوی مـدفـن یـاس کـبود را کو وارث کسی که در قلعه کنده است تـا بـشـکـنـد دوبـاره غـرور یـهـود را اسـفــنـدِ روز آمـدنـش کــور مـیکـنـد یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را
: امتیاز
|
سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
ای بقـیع در تو شـکـوه مـدنی میبیـنم نـور پـنهـان نـبـی را عـلـنی میبـیـنـم ای بقیع ای حرم قدس چه آمد به سرت نه دگر صحن و نه بیت الحزنی میبینم باقر و صادق و سجاد حـسینی هستـند قـبـر بیگـنـبدشـان را حـسنی میبـیـنم یک حرم نیست در این منطقه بر چار امام بـوده اما سـتم از خـصـم دنی میبیـنم مرگ بر زمرۀ شیطان صفتان دوران که به هر مجمع شان ما و منی میبینم مرگ بر آل وهاب و همه عـمال فـتن که در آنها همه پیـمان شکـنی میبینم مـرگ بر آل سـعـود و همه اربابـانش که در این طایـفه مكـر عـلنی میبیـنم ماجراییست پُـر از توطئه تاریخ بقیع ز آن دل شیعه ملـول و محـنی میبینم مــرگ بـر آل امـیّـه فِــرَقِ سـفــیـانـی نسل آنها بـدتـر از شـمر دنی میبینم مرگ بر داعش و القاعـده و تکفـیری که در آنـهـا صفـت راهـزنی میبـیـنم این همه ظلم و رجزخوانی این طایفه را نه ز ایمان نه ز حبّ الوطـنی میبیـنم این صنمها همه زائـیدۀ طغـیانگریاند از پسِ این همه بت، بتشکنی میبینم سیصد و سیزده آزاده همین دور و برند اهل عـرشاند ولی من زمـنی میبـینم خواهد آمد بشری که بـشرُ کـیف بشر گـاه او را عـجـمی گه يـمـنی میبـیـنم پیش، ای اهل یمن، تا حرم قدس رسول من شـما را همه اخـوان تـنی میبـیـنم خواهد آمد قـمری که قـمرُ کـیف قـمر زنده از او صد اویـس قـرنی میبـیـنم آری او مهـدی زهـراست همانا او را عـربـیّ و قـرشـیّ و مـدنـی مـیبـیـنـم خواهد آمد که به آفاق زند پرچـم عدل زیر پرچم همه مسکین و غنی میبینم میرسد پـشت سـرِ پرچـم او پرچـمها رنگشان سرخ و سفید و چمنی میبینم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
ناسپـاسیست اگر مـایۀ عارش باشیم بی تفاوت به غـم ایل و تبارش باشیم عصرها، منتظر صبح بهارش باشیم هـر کـسی رابطـه با عـالـم بـالا دارد دل و دین در گِرُوِ حضرت مولا دارد درد اینجاست که از بس دل ما بیدرد است یازده قرن گذشتهست و بیابان گرد است سر و کارش که به ما مردم خودخواه افتاد یوسف از جهل خودی ها به تَهِ چاه افتاد گـیرم از لطف به ما نیز کمالاتی داد فرصتی در پی جـبران خساراتی داد چه قَدَر گوش نواز است صدای قدمش! همه گویند که: عشق است صفای قدمش سحری هم دَرِ این خانه به ما جا بدهید مـژدۀ وصلِ مرا با گُـلِ زهـرا بدهید
: امتیاز
|
مناجات با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تـنهـاتـرین امـام زمین، مـقـتـدای شهر تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟ وقـتی کـسی برای تو تب هـم نمیکـند دیگر نـسـوز این همه آقا به پـای شهر تو گـریه میکـنی و صدایت نـمیرسد گم میشود صدای تو در خندههای شهر تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل ای وای من چه میکشی از ماجرای شهر دلخوش نکن به “ندبۀ” جمعه، خودت بیا با این همه گـنـاه نگـیـرد دعـای شهـر اینـجـا کـسی بـرای تو کـاری نمیکـند فهـمـیدهام که خـستهای از ادعای شهر گـاه از نـبـودنت مـثلا گـریـه میکـنـند شرمندهام! از این همه کذب و ادای شهر هر روز دیده میشوی اما کسی تو را نشناخت ای غـریـبهترین آشِـنای شهر جمعه، غـروب… گریۀ بیاخـتیار من آقــا دلـم گـرفـتـه شـبـیـه هـوای شـهـر
: امتیاز
|
عید سعید فطر
تا پيك صبا مـژده ز عـيد رمضان داد او باب چـنان را ز رخ مـاه نشان داد از آتش دوزخ همه را حضرت جانان از يُمن چنين روز بكـف خط امان داد از مرحمت ماه پر از فيض و ضيافت پـاداش خـداونـد به مـا بـاغ جـنـان داد بشنو ز خـروس سحر از بام شريعـت بـر پـيـكـر اين روز به آواز تـوان داد بر مسلـم و بر مسلمه اين عـيد مبارك كز نور حضورش طربی بر همگان داد تا سود و زيان شد عملت را همه ميزان اين عيد صيامست نشان سود و زيان داد مقـبـول نمازیست نـيازش بود از پی خوش آنكه به خيل فـقـرا لقمه نان داد خورشيد جهان بود همه صُم و صلاتت كين گونه طراوت به تو و كون و مكان داد برخيز و به شكرانه اين عيد سماع كن زيرا رمضان را به تو حق هديه گران داد اين روزه و اين خمس و زكاتست پريسا بر پـيکـرۀ مـردۀ اشـعـار تو جـان داد
: امتیاز
|
دوبیتی های وداع با مبارک رمضان
کـمکـم غـروب مــاه خـدا دیـده میشـود صد حیف از این بساط که برچیده میشود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن کسیاست که بخشیده میشود ********* ناشناس ********* بخـشـید و چه خوب غـرقِ تغـیـیر شدم مـانـنـد حـصـیـرِ کـهـنـه تـعـمـیـر شـدم دل کـنـدنـم از مــاه خــدا دشـوار است بسکه سـرِ این سـفـره نـمکگـیـر شدم ********* مرضیه عاطفی ********* مـاه رمـضـان میرود و تـوشـه نـدارم در مـزرعـۀ عـفـو خـدا خـوشـه نـدارم بـا روزه خــدایـی نـشـدم، بـاز امـیـدی جز گـریه بر صاحب ششگوشه ندارم ********* امیرعظیمی ********* میخـواست بهـانهای که پُر نـور شویم از هـرچه بـدی و غـیـر او دور شـویم ********* ناشناس ********* ********* جوادحیدری ********* فــرصـت خــوب رهــایــی شـد تـمــام مــاه عــشــق و آشــتــی مــاه صــیــام ********* سیدرضاراستگو *********
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
رمضان میرود و میبرد از کف دل ما آن که سیروز صفا یافت از او محفل ما رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد طاعـتِ نـاقـصِ مـا، روزه نـاقـابـل مـا رمضان، عـقدهگـشا بود گـنهکـاران را وای اگر او رود حـل نشـود مشکـل ما وای بر ما اگر از این همه نعـمت نبوَد جز یکی جرعه آب و لب نان حاصل ما شب عـید است خدایا نـظری بر ما کن تـا هـدایـت بـشــود زود دل غــافـل مـا
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
فرصت توبه گذشت و گریه میبارم هنوز حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز هر چه درمان بود مخصوص ضیافت خانه بود عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز بعد از آن شب های بهـتر از تمام سالها در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز من نبـودم زیـنت مهـمـانی خـوبـان تـو هر چه تو بخشیدهای من عبد سربارم هنوز گر چه دارد میرود این ماه اما میزبان باز میگوید گنه داری؟ خریدارم هنوز لحـظهای با ما سرِ یاری اگر داری بیا اشتیاق دستگـیری از تو را دارم هنوز تا که من هستم چرا بر دیگران رو میزنی من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ذکـر لـب انـبـیـاء حـسـیـن عـلیهالسلام اعـظـمِ اسـم خـدا حـسـیـن عـلیهالسلام فیض دمادم حسین هـستی خاتم حسین کیست مِنَ المُصطَفی حسین علیهالسلام بـال و پـر فـاطـمـه تـاج سـر فـاطـمـه کـوثـر خـیـرالنـساء حسین علیهالسلام ســیــد احــرار او حــیـــدر کــرار او آیـنــۀ مـرتـضـی حـسـیـن عـلیهالسلام خـاتـمۀ پـنـج تـن جـوهـر جـان حـسن بـرادر مـجـتـبـا حـسـیـن عـلـیهالـسلام مریض احـیـا کـند مُـرده مسیـحـا کـند تـربت اربـاب مـا حـسـیـن علیهالسلام زیارت عرش و حق زیارت این دو است اکـبـر شـیـرین لـقا حـسـین علیهالسلام کـشتی نـوح است او امید ما هست او وَ مَن اتـاکُـم نَجـی حـسـین علیهالسلام نوح خودش در خطر بود به او نوحه گر داشـت به او الـتـجا حـسین علیهالسلام گـفـت امـام رضا گـریـه فـقـط در غـم پـادشـه کـربـلا حـسـیـن عـلـیهالـسـلام شـعـله زده تا ابـد در دل هـر مـؤمـنی داغ عـزیـز خـدا حـسـیـن عـلیهالـسلام در غـم او نـاله گر جن و پری و بشر مـاهی و مـرغ هـوا حسین علیهالسلام صـدای زنجـیـرها ذکـر عـلـم گـیـرهـا چیست به وقت عزا حسین علیهالسلام گریۀ ماهورِ رود زمزمۀ چنگ و عود تـار به شـور و نـوا حسین علیهالسلام نوحه سرایش بخوان به ماتمش با فغان گوشۀ شش گوشه را حسین علیهالسلام واعطشا واعـطش غـصۀ سـقا عـطش حرف لـب مشکها حسین علیهالسلام شمر به گودال رفت، فاطمه از حال رفت عرش صدا زد صدا حسین علیهالسلام روبروی خواهرش برید از تن سرش ذبـح شـده از قـفـا حـسـین علـیهالسلام فاطمه! هذا حسین بیکس و تنها حسین مُـرَمِّـل بـالـدّما حـسـیـن عـلـیهالـسـلام
: امتیاز
|